|
چهار شنبه 11 خرداد 1398برچسب:, :: 13:16 :: نويسنده : rain
سلام به همه ی دوستان عزیز! اینجا سعی میکنم براتون مطالب قشنگ و جالبی رو بذارم! امیدوارم از مطالب لذت ببرید!اگه نظر و پیشنهادی دارید حتما بگید!
پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
ادامه مطلب ... وداع می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه ی خویش به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش
می برم ، تا که در آن نقطه دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکه ی عشق زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم ز تو ای جلوه ی امید محال می برم زنده بگورش سازم تا از این پس نکند یاد وصال
ناله می لرزد ، می رقصد اشک آه ، بگذار که بگریزم من از تو ، ای چشمه ی جوشان گناه شاید آن به که بپرهیزم من
بخدا غنچه ی شادی بودم دست عشق آمد و از شاخم چید شعله ی آه شدم ، صد افسوس که لبم باز بر آن لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست می روم ، خنده به لب ، خونین دل می روم از دل من دست بردار ای امید عبث بی حاصل (فروغ فرخزاد)
ادامه مطلب ... صفحه قبل 1 صفحه بعد |